Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7168 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
down
U
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
serinette
U
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
chucked
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
court plume
U
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
small game
U
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
broods
U
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brood
U
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded
U
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
balbriggan
U
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
flag stones
U
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
drier
U
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
dental floss
U
نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
bow compass
U
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
hundreds and thousands
U
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
false work
U
تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
froe
U
ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
dry pack
U
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
calliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
caliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
bock
U
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
leno
U
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
monochord
U
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
amalgams
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
calking chisel
نوعی اسکنه برای فاق دراوردن
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
jute
U
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
rolling press
U
الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
eyeleteer
U
الت برای چشمه دراوردن ازبرودری ومانندان
bottoming tap
U
وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور
torque
U
کارایی یک نیرو برای به گردش دراوردن جسم
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
take over bid
U
پیشنهادخرید برای تحت کنترل دراوردن واحد تجارتی
embolectomy
U
عمل جراحی برای دراوردن مانع جریان خون
panatrope
U
اسباب الکتریکی برای دراوردن صدای گرامافون از بلندگو
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
boost rocket
U
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
transaction trailing
U
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
sphenoid
U
شب پرهای
plumage
U
پرهای زینتی
feathers
U
پرهای تیر
flights
U
پرهای تیر
swanskin
U
پرهای نرم قو
top-knots
U
پرهای تارکسر
top-knot
U
پرهای تارکسر
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
Linotype
U
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
aluminum wool
U
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
one port radial pump
U
تلمبه شعاعی یک پرهای
bivalve
U
دارای دو کپه دو پرهای
plumassier
U
فروشنده پرهای ارایشی
tectrices
U
شاه پرهای مرغ
plumulate
U
دارای پرهای فریف و ریز
pterygoid process
U
زائده نازله استخوان شب پرهای
birds of paradise
U
یکجور مرغ که پرهای بسیارزیبایی دارد
plumulaceous
U
دارای پرهای ریز مانندپرهای زیر
bird of paradise
U
یکجور مرغ که پرهای بسیارزیبایی دارد
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
wing covert
U
پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده
snow goose
U
غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow geese
U
غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
catchpenny
U
تهیه شده برای پول دراوردن تله پول
graphics
U
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
unit emplaning
U
در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
ornithic fossils
U
سنگوارههای پرندگان
ornithography
U
شرح پرندگان
birdseed
U
غذای پرندگان
schools
U
گروه پرندگان
birds of prey
U
پرندگان شکاری
aviaries
U
محل پرندگان
fowler
U
شکارچی پرندگان
aviary
U
محل پرندگان
school
U
گروه پرندگان
air sac
U
بادکنک پرندگان
flocked
U
جمعیت دسته پرندگان
the proper instinct of birds
U
غریزه ویژه پرندگان
hard bill
U
پرندگان سخت منقار
patagium
U
پرده پای پرندگان
flock
U
جمعیت دسته پرندگان
wildfowler
U
شکارچی پرندگان ابی
flocking
U
جمعیت دسته پرندگان
woodnote
U
نغعه پرندگان جنگلی
flocks
U
جمعیت دسته پرندگان
nestlings
U
بچه پرندگان اشیان گیری
flyway
U
راه هوایی پرندگان مهاجر
ani
U
پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
nestling
U
بچه پرندگان اشیان گیری
rookery
U
زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
acropodium
U
سطح فوقانی پای پرندگان
rookeries
U
زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
small game
U
پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
moulting
U
پر ریزی موی ریزی
Birds of a feather flock together .
<proverb>
U
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
upland game
U
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
avifauna
U
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
oology
U
بررسی و جمع اوری تخم پرندگان
guan
U
جنسی از پرندگان بزرگ ازراسته ماکیان
tertial
U
مربوط به سومین شاهپر بال پرندگان
popinjay shooting
U
کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی
glede
U
انواع پرندگان یامرغان شکاری مخصوصازغن یا چالاقان
loral
U
وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning factor
U
معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning directive
U
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
jacamar
U
پرندگان منقار درازبرزیلی و مکزیکی که ازحشرات تغذیه می کنند
longspur
U
انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
broods
U
جوجه
bird
U
جوجه
brood
U
جوجه
squealer
U
جوجه
chick
U
جوجه
squab
U
جوجه
brooded
U
جوجه
cygnets
U
جوجه قو
birds
U
جوجه
cygnet
U
جوجه قو
flapper
U
جوجه اردک
chicken
U
جوجه مرغ
chickens
U
جوجه مرغ
roosters
U
جوجه خروس
hatched
U
جوجه گیر ی
incubation
U
جوجه کشی
hedgehogs
U
جوجه تیغی
chicken feed
U
غذای جوجه
hatches
U
جوجه گیر ی
owlet
U
جوجه جغد
duckling
U
جوجه مرغابی
turkey poult
U
جوجه بوقلمون
goslings
U
جوجه غاز
falconet
U
جوجه باز
dovelet
U
جوجه کبوتر
hatcher
U
جوجه گیر
eaglet
U
جوجه عقاب
rooster
U
جوجه خروس
hedgehog
جوجه تیغی
nestlings
U
جوجه اشیانه
hatch
U
جوجه گیر ی
cockerel
U
جوجه خروس
cockerels
U
جوجه خروس
duckling
U
جوجه اردک
ducklings
U
جوجه اردک
gosling
U
جوجه غاز
nestling
U
جوجه اشیانه
budding poet
U
جوجه شاعر
peachick
U
جوجه طاووس
porcupinish
U
مانند جوجه تیغی
incubators
U
ماشین جوجه کشی
porcupine ant eater
U
جوجه تیغی استرالیا
hedge hog
U
ارمجی جوجه تیغی
porcupiny
U
مانند جوجه تیغی
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
affixation
1
gorse melatonin
1
if you have any question please ask us , we are here to help
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com